یه روز کشیدَمِش کنار!
گفتم بشین رو این صندلی!
میخوام چند کلمه باهات مَردونه صُحبَت کنم!
وایسادَم رو به روش،میدونی:من مسئول تمامی اتفاقاتی که میوفته توی زندگیمونم!
من نمیخواستم اذیتت کنم!
نمیخواستم آدم بدی باشم!
ناراحت میشی ازَم،امّا کارایی که میکنم عَمدی دَرِش نیست!
وسط حَرفَم پرید:تو باید همینطوری ادامه بدی!
چی داشتم میگفتم اصلاً...
مگه تو اذیت نیستی؟
چرا هستم،ولی تو باید همینطوری ادامه بدی!
تا کی؟
تا وقتی خسته شی!
یعنی اگه خسته میشدَم،همه اینا تموم میشه؟
نمیدونم...
باشه تصمیم گرفتم خسته شَم...
چـَند وقت گُذشت...
یه روز منو کشید کنار،بهم گفت:خسته شُدَم!
شهروند جهانی : فول لایکو محبوبی مثه همیشه (gol) (ghalb)
pesareyek 20 : بوس بوس
°ماه سانـ ° : سلامـ میشه بیاے گروه -|آدَمایـِ خاکِستَریـ|-لطفا♡