زيباترين جملهی شکسپیر که بعنوان برنده جملهی طلایی به ثبت رسیده است
شخصیت من را با برخوردم
اشتباه نگیر
شخصیت من چیزی است
که من هستم
اما برخورد من بستگی
دارد به اینکه تو کی هستی
ان شب که شد زندگی ما اغاز
اغاز شدافسانه این سوز و گداز
دادند به ما دلی و گفتند بسوز
دیدند که سوختیم گفتند بساز
یک ﺭﻭﺯﯼ ، ﯾﮏ ﺟﺎﯾﯽ ،
ﺷﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺳﯽ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﺖ ﺍﺯ
ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﺑﺎﺷﺪ . . .
ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ ، ﻫﻤﺎﻥ ﺟﺎ ،
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺩﻭ ﺩﺳﺘﯽ ﺑﺴﭙﺎﺭ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﮔﺮﻡ ﺧﺪﺍ
ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﺑﺨﻮﺍﻩ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ
ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺻﻼﺣﺖ ﺍﺳﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﺑﭽﯿﻨﺪ ،
ﻧﻪ ﺁﻥ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ
ﻫﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ
ﺧﺪﺍ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺭﺍ ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺯ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ
ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﺵ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﮐﻨﺎﺭ ﻫﻢ ﻣﯿﭽﯿﻨﺪ !
ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﺟﺰ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺖ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪ . .
دکتر حسین الهی قمشه ای کسی را دوست بدار که "دوستت دارد", حتی اگر غلام درگاهت باشد؛و دست بکش از دوست داشتن کسی که "دوستت ندارد", حتی اگر سلطان قلبت باشد...فراموش نکن که "زمان" آدم وفادار رو مشخص می کنه نه "زبان"....دریا برای مرغابی تفریحی بیش نیست، اما برای ماهی زندگیست...برای کسی که دوستت دارد "زندگی" باش نه "تفریح"
مرغی که دمادم لبِ هر بام نشیند
یا دانه زِ هر بی سر و پایی بگزیند
پس لایقِ آن است که از گنجه پرانی
رحمت به هر آنکس که پر و بال بچیند
ᓄـפــــــᓄـב ¦ ✌ : salam nazanin khanom mishe biaiii grouhemooon?
Ali Reza : سلام.صبح پاییزی ات خوش...منتطرپستهای جدیدت هستم... (gol) (gol) (gol) (gol) ....
مرجان سازگار : میدونم گلم شوخی میکنم.. آفرین برعکس تو من عین لاکپشتم خیلی آروم خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خ
در خـموشـــی هــای .... مَــــــــــــــــن .... فـریــادهاســــــت .... آنـــــکه دریـابـــــــد .... چـــه مـی گـویـــــــم .... کجــاســــــــت .....؟؟؟ فریدون_مشیری
این متن خیلی قشنگه...در ساحل ماسه ای با خدا قدم میزدمبه پشت سرم نگاه کردمجاهایی که از خوشی ها حرف زده بودیم دو ردپا بود وجاهایی که از سختی ها حرف زده بودیم جای یک ردپا بودبه خدا گفتم در سختی ها کنارم نبودی؟گفت آن ردپایی که میبینی من هستم؛تو را در سختی ها به دوش می کشیدم!!خدایا بی نظیری
وقتی به جای کلاغ در آن بازی کودکانه گفتم: مامان پـر؛ خندیدی و گفتی: من که پر ندارم!!!
بزرگتر که شدم فهمیدم، تو هم پر داشتی…
وقتی که رفتی بهار بود و از آن روز که رفتی بهار رفت.
نبودن هایى هست که هیچ بودنى جبرانشان نمی کند و آدمهایی هستند که هرگز تکرار نمی شوند و تو آنگونه ای مـــــــــــــــادر.....مامان جونم ۵سال ک ندارمت ولی هنوز منتظرم ک بیای خونه کاش بشه روزی ک منم زودتر بیام پیشت...پنجمین سالگرد آسمانی شدنت مبارک
ما شقایق های باران خورده ایم سیلی ناحق فراوان خورده ایم ساقهٔ احساسمان خشکیده است زخمها از تیغ وطوفان خورده ایم تاچه بوده تاکنون تقصیرمان تا چه باشد بعد ازاین تقدیرمان..
بی شمارند آنهایی که....
نامشان "آدم" است
ادعایشان"آدمیت"
کلامشان"انسانیت"
من دنبال کسی میگردم که...
نه "انسان" باشد
نه "دوست"
نه" رفیق صمیمی"
تنها
"صاف"باشد و"صادق"
پشت سایه اش
" خنجری "نباشد
برای"دریدن"هیچ نگوید
همان باشد که"سایه اش"می گوید
"صاف و یکرنگ"